عراقی سرپران...
لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ...
یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 18:51 ::  نويسنده : محمــــد زیـنـلــی

 

 

اولین عملیاتی بود که شرکت می کردم. بس که گفته بودند

ممکن است موقع حرکت به سوی مواضع دشمن، در دل شب عراقی ها

بپرند تو ستون و سرتان را با سیم مخصوص از جا بکنند، دچار وهم و ترس

شده بودم. ساکت و بی صدا در یک ستون طولانی که مثل مار در دشتی

صاف می خزید، جلو می رفتیم. جایی نشستیم. یک موقع دیدم که یک

نفر کنار دستم نشسته و نفس نفس میزند. کم مانده بود از

ترس سکته کنم. فهمیدم که همان عراقی سر پران است. تا دست طرف،

رفت بالا، معطل نکردم. با قنداق سلاحم محکم کوبیدم تو پهلویش و فرار

را بر قرار ترجیح دادم.

 لحظاتی بعد عملیات شروع شد. روز بعد در خط بودیم که فرمانده

گروهانمان گفت:« دیشب اتفاق عجیبی افتاده، معلوم نیست که کدام

شیر پاک خورده ای به پهلوی فرمانده کوبیده که همان اول بسم الله

دنده هایش خرد و روانه ی عقب شده.»

از ترس صدایش را در نیاوردم که آن« شیر پاک خورده» من بوده ام!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ ساده این حقیر خیلی خوش اومدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 17
بازدید کل : 6511
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1